یکی از رویکردهای نادرست والدین در قبال نوجوانان، انتظارات غیرمنطقی و بیش از اندازه از آنهاست. والدین به خاطر غلیان احساسات خود نسبت به فرزندشان، درباره استعدادها و توانمندیهای او، اغلب دچار کچ بینی یا افراط گرایی می شوند.
چه بسا والدینی که فرزندانشان را ابزاری برای بالفعل کردن آرزوهای دستنیافتهی خود میدانند و بدون توجه به علاقمندی و توانمندیهای آنها، گاهی حتی با اعمال فشار، فرزندشان را به سمت فعالیتی سوق می دهند که در آن استعداد یا توانایی چندانی ندارد. گاهی هم والدین با تحمیل کلاسهای متنوع، زیاد و فشرده تلاش می کنند تا فرزندشان در رشتهای، به سرعت توانمند شود.
به نظر می رسد، اغلب والدین به این امر واقف نیستند که فرایند رشد، خطی نیست؛ بلکه فرایندی مرحله ای است؛ پس اعمال فشار بیش از حد در این زمینه کارساز نیست و گاه نتیجه عکس دارد.
از طرف دیگر تحمیل فشاردر یادگیری بدون نقص و کامل رشتهها و فعالیتهایی که مورد علاقهی نوجوان نیست و یا استعداد چندانی در آن ندارد، نه تنها نتیجهی طولانی و ریشهای در پی نخواهد داشت، بلکه باعث دلزدگی بیشتر و گاه ریشهی پیدایش اضطراب و افسردگی در نوجوانان می شود.اساساً از لحاط علوم تربیتی و روانشناسی نوین همهی انسانها قابلیت رشد و توانمندی کامل در همهی رشته ها را ندارند.
علاوه بر این، لازم است والدین آگاه باشند که سیاست کاری و برنامه ریزی آموزش و پرورش اغلب کشورها این بینش نادرست را در ذهن والدین حک کرده که دانش آموزی کارآزموده و موفق است که در تمام دروس و فعالیتهایی که این سیستم تدوین کرده، توانمندی کامل داشته باشد؛ این امر از لحاط علمی کاملاً مردود است. لذا متاسفانه سیستم آموزشی فقط موجبات پیشرفت گروه اندکی از افراد را مدنظر گرفته و برای بیشتر افراد تنها نقش سرکوب کننده استعدادهایشان را ایفا میکند.
متخصصین امر اکیداً توصیه می کنند که والدین ضمن احترام به استعدادهای طبیعی فرزندشان، سطح توقعات خود را منطقی کنند وبا نشان دادن اعتمادشان، به فرزند نوجوانشان اجازه دهند به دنبال علاقمندی های خود برود و در این راه تجربه کسب کنند. پیشنهاد می شود والدین همواره در کنار فرزند نوجوان خود نقش حمایتی درستی اعمال کنند. در نتیجه فرزند که در سنین نوجوانی اعتماد به نفس مطلوبی کسب کرده در بزرگسالی صاحب ذهن آزادتری خواهد شد و در رشته و فعالیت های خود به کارآزمودگی مطلوب دست خواهد یافت.