-با شوهرم دعوام میشه بهم میگه برو.
+مگه تو چی میگی که میگه برو؟
-میگم از تنهایی و عدم همکاریش در نگهداری 3 تا بچه خسته شدم.
+و میگی میخوام برم؟
-نه فقط میگم خسته شدم .
+چطوری میگی با غر زدن یا …؟
-خب آدم خسته چطوری میگه؟
+تو چطوری میگی ؟
-خب. درسته با غرغر.
+و اینجوری اون بهم میریزه و حتی بدون تهدید تو به رفتن، عصبانی میشه و میگه برو. فکر میکنی چرا همچین حرفی می زنه ؟
-آخه حرف زدن و دلجویی بلد نیست.
+آهان. پس هدفت بدست آوردن همدلی اونه، نه اینکه واقعا بخوای بری ؟
-نه که نمیتونم برم با 3 تا بچه.
+پس چرا همینو سعی نمیکنی بهش بگی؟
-مثلاً آدم تحصیل کرده ای هست. چطور این و خودش نمیدونه. صد بار گفته برو ولی نرفتم، ولی باز نمیفهمه هدفم رفتن نبوده و نیست.
+خب توقع داری که بهت دقیقا چی بگه؟
-آخ گفتین کاشکی اونم این و ازم می پرسید.
+توی عصبانیت؟ که هول میشه از عصبانیت تو و نمیتونه چطور باهاش برخورد کنه؟
-نه ،بعد دعوا ازم معذرت خواهی میکنه، میگه همینجوری گفتم.
+خب، گفتی دوست داری و یا دنبال چه جمله های هستی؟
-بگه میدونم چقدر سخته تنهایی با 3 تا بچه کوچک. واقعاً خسته میشی و یا بیشتر که بگه منم هستم چکار میتونم برات بکنم یا بگه بسپار بچه ها رو به من و کمی تو استراحت کن . اما … .
+چند ساله که منتظری ذهنت رو بخونه و این آرزوت رو برآروده کنه؟
-تمام این 9 سال.
+کی بهت این امید واهی رو داده که بالاخره روزی اینا رو میگه؟
-فکر کنم خودم.
+فکر کنی خودت یا اونم علایمی تا حالا نشون داده که هنوز امیدوار هستی؟
-نه واقعا خودم.
+پس اون این دروغ رو که آخر روزی جمله دلخواهت رو میگه، بهت نگفته؟
-نه نگفته.
+پس کیه که داره بهت دروغ میگه ؟
-فکر کنم خودم.
+خب میبینی که سهم و نقشت توی این مشکل دائمی چیه؟
-بله دارین میگین من خودم رو فریب میدم با امیدواری بیهوده و بی فایده؟
+دقیقا اون دروغی بهت نگفته که الان آنقدر عصبانی هستی که تا میاد خونه سرش داد میزنی و غرغر میکنی . بله ؟
-بله فهمیدم.
+فکر میکنی باید حالا چکار کنی که دیگه ناامید و خشمگین نشی ؟
-میگین اونچه رو که سالهاست میخوام بشنوم و ببینم ، ازش بخوام و منتظر نمونم . اون بگه چیزی رو که یا بلد نیست یا از زیرش در میره؟
+بله دقیقا. مستقیم درخواست کن به جای غرغر کردن.
-درسته باید امتحانش کنم .
+بله به جای سرزنش و گِله، چرا درخواست و نیاز رو بیان نمیکنی ؟ چون مسئولیت گفتن نیازمون با کیه ؟
-خب با خودمون.
+مسئولیت پذیری انتهای رستگاری و خشنودیه. نظرت چیه ؟
-باشه باید تمرین کنم .آخه سخته.
+بله سخته ولی شدنیه و نتیجه اش هم شیرینه.
-حتی اگه درخواست من و رد کنه؟
+بله حداقل مسئولانه که ناامید بشی. خلاقانه یک راه حلی برای کم شدن مشکلاتت پیدا میکنی مثل …؟
-مثل کمک از یک پرستار بچه و یا مستخدم برای کارهای خونه و یا حتی به مهد کودک سپردن بچه ها.
+آفرین. راه حل مناسبت رو پیدا کن .تا جلسه بعدی که ببینیم چطوری همکاری بیشتر شوهرت رو میتونی بدست بیاری.
-سپاسگزارم از همین حالا هم خیلی بهتر شدم . خداحافظ.
+خداحافظ و به امید دیدار در هفته آینده.
مشاور:طاهره تاج داری