اتاق درمان, فرزند پروری, کودکان و نوجوانان

اتاق درمان 3 – معظلات ارتباطی نوجوانان با والدین

+سلام (با بیحالی بدون تماس چشمی وارد اتاق می شود )
-سلام عزیزم بفرمایین (با دست اشاره به صندلی می کند)
مراجعه نشسته و با انگشتانش بازی می کند.
-چه کمکی میتونم بکنم؟
+نمیدونم از بس که من بدبختم. شما که میدونید.
-معلومه که این روزا سخت گذشته بهت ، میخوام یه کم توضیح بدی.
+چی بگم مثل همیشه هر روز یه بهونه دارند.
-یه بهونه دارند؟
+آره خب (زیر لب آروم چیزی می گوید)
-میخوای آخرین بهونه شونو بگی ؟
+آخه حرصم میاد ،الناز هر شب دیر میاد. هیشکی کاریش نداره. کافیه بابام بپرسه ،الناز نگفته، مامانم وسط میپره. همش هواشو دارن ،یه بار من دیر برسم میره زیر آبمو میزنه. خانم انگار دشمنشم، هیشکی تو اون خونه اصلاً دوستم نداره.
-هیشکی تو اون خونه اصلاً دوستت نداره؟
+(سکوت) چرا خوب بعضی وقت ها ندارند.
-یعنی بعضی وقت ها دوستت دارند؟
+فقط بعضی وقت ها. خیلی کم پیش میاد. من چیکار کرده باشم که دوستم داشته باشند.
-چیکار میکنی که بعضی وقت ها دوستت دارند؟
+آخه اونها میخوان من همه چی و بگم. همه چی من و میخوان بدونن، یک ثانیه زنگ بزنم به دوستم، سریع میان که چقدر حرف میزنی یا با کی داری اینقدر حرف میزنی ؟بازم با اون پسره حرف میزنی ، تو کی آدم میشی ؟ اصلاً من نخوام آدم شم، به کسی چه ربطی داره که هی سرکوفت میزنن و هر روز دنبال دعوان .
-و هر روز دعوا میشه؟
+خیلی وقت ها. اصلاً وضعیتیه .نمیدونین که اصلاً قابل تحمل نیست.
-ساناز جان الان بخوای به شرایط خونه از صفر تا ده امتیاز بدی ، صفر یعنی اصلاً قابل تحمل نیست و ده یعنی همه چی عالیه چند امتیاز میدی؟
+(سکوت) چهار
-چرا چهار؟ و چرا صفر نه؟
+ خوب بعضی روزا دعوا نمیشه.
-و…
+بعضی روزا اوکیه ، کسی کاری به اون یکی نداره مثلاً من باهاشون قهرم.
-الان بخوای این چهار بشه پنج یا شش چیکار میتونی بکنی؟
+نمیدونم .مثلاً جوابشونو ندم بهونه دستشون ندم.
-و…
+کمتر بیرون باشم ، دیرم شد به مامانم بگم چی بگم آخه؟ کمتر چت کنم با دوستانم حرف نزنم ، رازامو لو ندم، همه چیمو به همشون نگم مثل اون الناز زرنگ باشم ، قبل مامانم خودم به بابام بگم، همینا دیگه.
-پس چند تا راه داری که دعوا پیش نیاد. از بین این راهکارات کدومو راحتی انجام بدی؟
+چرا باید من انجام بدم؟
-چرا باید تو ؟
+(میخندد) حتما دعوا نشه.
-ومیخوای؟
+ مجبورم .چی بگم؟
-و…
+خب راحتترم خودم چیزی پیش اومد قبل از اینکه مامانم بگه، زودتر به بابام بگم. بابام بهتر درکم میکنه ، نمیزاره دعوا بشه ، انجام بدم، ببینم چی میشه ، بهونه گیرشون نیاد، میخوان چیکار کنن؟
-یعنی منتظرن کاری بکنن؟
+شوخی کردم از بس گیر میدن گفتم . دستتون درد نکنه باز شما به حرفام گوش دادید. منم مدام میام اینجا غر میزنم . بابام میتونه بیاد جلسه بعد؟
-خودت میخوای ایشون جلسه بعد داخل اتاق باشن؟
+آره شاید اونم بیاد، حالش بهتر شه و گیر نده بهم.
-اوکی خودت باهاشون صحبت میکنی که بیاد؟
+آره خودم میگم این بارم می خواست بیاد، خودم نخواستم.
-اوکی
+خسته نباشین.
-روز خوش.
مشاور: محبوبه پاشاپور

بازگشت به لیست

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *